مرد جوانی بهنام ادوارد داگلاس از بد حادثه سر از جزیره دور
افتاده دکتر مورو در جنوب شرق آسیا در میآورد؛ دانشمندی نیمه
دیوانه که در آن مشغول انجام آزمایشهایی برای بدل ساختن حیوانات به انسان
است.دکتر مورو کلیه مخلوقات جزیره را فرزندان خود می داند و مخلوقات نیز وی
را پدر خطاب می کنند.داگلاس آرام آرام با دختر خوانده مورو
روابط صمیمانه پیدا میکند. به نظر می رسد دکتر مورو بهدنبال اهدافی مثبت و
انسان دوستانه است اما دستیارش، مونتگمری اندیشههای پلیدی در سر
دارد... این کتاب، یکی از برترین کتاب های قرن شناخته شد.